شب بیداری های مامانی
سلام گل خوشبوی زندگی مامان خوبی پسرکم؟ الان من سرکارم و شما اروم تو خونه خوابیدی... اما دیشب رو تا خود اذون بیدار بودم و بعدش هم تا شش صب طفلکی بابایی بیدارموند... نمیدونم چت بود؟که باید همش قسمت دلت و قفسه سینه ات رو ماساژ می دادم آروم وگرنه بیدار میشدی نمیدونی سردیت شده بود و دل درد بودی یا اینقدر که روزا به شکمی و ورجه وورجه می کنی بدنت کوفته بود و درد می کرد شب قبلش هم که هر یه ساعت بیدار میشدی و شیر میخواستی...تا خوابم سنگین میشد و میخواستم بخوابم یه ساعت شما تکمیل میشد و دوباره .... اما خدارو هزار مرتبه شکر که گریه نمیکنی تا صبح ... فقط نق می زنی مامانی زودتر برگرد به روال قبلی ات که تا چهار صب می خوابیدی و 4 به...
نویسنده :
مامان جوجه ها
8:06